دوست خوبم
 
قدر تورا میدانم ای.......
Design by : NazTarin

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



آپلود عکس روزگذر
Yahoo Status by RoozGozar.com

كد تعیین وضعیت یاهو

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ 26 مهر 1398برچسب:, توسط ماهان.ستایش

 

 

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق

تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟

سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت

بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت

تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس

تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس

عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم

وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم

رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم

یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم

همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم

قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم


 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

 

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم


دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت


بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.....از داشتن


تو...اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش


بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام


وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم اری من تورا دوست دارم


وعاشقانه تو را می ستایم


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

این صدا رو خاطرت از یاد برد .. بس که من خوندم و آواز نشد

همه ی سعیمو کردم مگه نه .. من به هر دری زدم باز نشد

دست تو رو شد ولی من باختم .. بس که بازی تو بی قاعده بود

همه راز دلمو فهمیدم .. بس که این کار تو بی فایده بود .

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو

تو هنوزم با تنم غریبه ای .. من به عطر تنت عادت دارم

تو کنار من دروغی ولی .. من کنار تو حقیقت دارم

باورم نمیشه که غمگینی .. اینکه میخندی به من یعنی نه

از تو میپرسم بگی شاید تو هم .. و سکوتت دائما یعنی نه

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 30 مهر 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 30 مهر 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 30 مهر 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشمميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

 

 پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, توسط ماهان.ستایش

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد